نویسنده: عزیزالله بیات




 

موقعیت جغرافیایی ایران به گونه‌ای است که همیشه در دوره‌های گذشته در معرض تهاجم همسایه‌های خود بوده است، گاهی هم بر آنها غلبه یافته حدود خود را توسعه می‌داد و گاهی نیز مغلوب اقوام مهاجم می‌شد، در حقیقت مرزهای طبیعی نجد ایران همیشه در معرض تجاوز بیگانگان بوده است، مرزهای یک کشور ممکن است طبیعی یا مصنوعی باشد، مرزهای طبیعی بوسیله عوارض طبیعی بین دو کشور مشخص می‌شد مانند کوه، رودخانه، دریا و جنگل و غیره. مرزهای مصنوعی آنهایی هستند که بوسیله علامات مانند نصب میله‌ها، ستونهای آجری یا سیمانی و سیمهای خاردار مشخص می‌شود، مرز طبیعی نجد ایران در شمال و شمال شرقی جلگه ماوراءالنهر و دریای خزر و جلگه کورا است، درمغرب جلگه بین‌النهرین و در جنوب شرقی رودخانه سند و در جنوب خلیج فارس و دریای عمان است.
در دوره‌ی مادها (708- 550 ق. م) مرزهای سیاسی ایران به قلمرو خود آنها اختصاص داشت، در مغرب ایران شامل همدان، آذربایجان، کردستان و کرمانشاه بود، از شمال غربی با دولت آرارات و از سمت جنوب با دولتهای کلده و عیلام و با قلمرو پارسواها که در فارس اقامت داشتند هم مرز بود. در مدت سلطنت هوخشتر (633- 584 ق. م) مرزهای آن گسترش یافته در شمال رودهالیس (قزل ایرماق حالیه) کشور ماد را از لیدیه جدا می‌کرد و حد غربی آن به بابل محدود می‌شد، بعد از سقوط نینوا قلمرو ماد توسعه بیشتری یافت و از سمت مشرق تا باختر و جیحون ممتد بوده است.
در دوره‌ی هخامنشی (330-559 ق.م) قلمرو کشور و مرزهای ایران به منتهای گسترش تاریخی خود رسید و در حقیقت دولت هخامنشی بزرگترین دولتی بود که تا آن زمان در عالم تأسیس شده بود، غیر از دوثلث یونان کلیه ملل متحد نه دنیای آن روز را دربرمی‌گرفت، مرزهای سیاسی کشور از مشرق به مغرب یعنی از اقیانوس هند شروع شده به دریای آدریاتیک ختم می‌شد و از شمال به جنوب از ماورای رود سیحون تا حبشه ممتد بود و بعد از سقوط سلسله هخامنشی این مرزهای سیاسی از هم گسیخته شد. به هر حال به استناد مفاد کتیبه نقش رستم مربوط به داریوش اول و نوشته‌های هرودوت و مندرجات کتیبه‌های دیگر متصرفات هخامنشیان شامل سرزمینهای زیر بوده است: پرسه (1) که شاید کرمان را نیز شامل می‌شده است، ماد، لیدیه یا سارد، کاپادو کیه (2)، یونیه (3)، سکیتهای آن سوی دریا، تراکیه، کاریه (4)، ارمنستان تا دریای سیاه، سرزمینهای کوش (5) (حبشه)، لیبی، مصر (مودرایه (6))، عربستان (7)، بابل (8)، آشور و آن سوی دریا (فرات) که شامل سوریه و فینیقیه و فلسطین و جزیره قبرس بود و سرزمینهای سکایان هومه ورگه (9) و دره سند (10) و قندهار و مکران (11) و ارخوزیه (12) و درنگیانه (13) (زرنگه (14)) و خوارزم (15) و سغد (16) (بخارا و سمرقند) و باکتریه (17) که شامل مرو نیز بود و آریه و پارت (18) و عیلام (مشتمل بر خوزستان مناطق لرنشین).
پس از انقراض سلسله‌ی هخامنشی توسط اسکندر مقدونی و بالاخره مرگ وی در زمان سلوکیدها (64- 132 ق. م) که در حقیقت جانشینان اسکندر در ایران محسوب می‌شوند، حدود کشور ایران پیوسته در حال تغییر و تبدیل بوده است و هیچ زمانی به وسعت دوران هخامنشیان نرسیده است، قلمرو سلوکیدها در زمان مؤسس این سلسله یعنی سلوکوس اول (312- 281 ق. م) شامل قسمت بزرگی از قلمرو هخامنشی و متصرفات اسکندر بود و عبارت از تمام ایران، بابل، آشور، سوریه، فنیقیه، فلسطین و تمام آسیای صغیر (به استثنای ارمنستان و پونتوس (19) و پافلاگونیه) بود.
حدود دولت اشکانیان (250 ق. م تا 226 م.) را دقیقاً نمی‌توان تعیین کرد. آنچه مسلم است این که کشور ایران در زمان اشکانیان دارای یک وسعت نبوده و به استناد مسکوکات آن زمان در دوران عظمت و کمال این سلسله حدود ایران از شمال تا رود سیحون و دریای خزر و زمانی تا کوههای قفقاز از مشرق تا هندوکش و حدود پنجاب (حدود شرقی و شمال شرقی این دوره درست مشخص نیست تنها درباره‌ی مهرداد کبیر می‌دانیم که حدود ایران از سمت مشرق به کوههای هیمالیا می‌رسیده است) و از جنوب تا دریای عمان و خلیج فارس و از مغرب غالباً رودهای دجله و فرات بوده و متصرفات آنها شامل نواحی زیر می‌شد:
هیرکانیه که مرکز آن زدرکرته (20) بود، استو (21) که مرکز آن آساک نزدیک قوچان کنونی بود، پارت که مرکز آن مهرداد گرد در نزدیکی عشق‌آباد کنونی و نسای دوره‌ی اسلامی بوده است، اپورک تیکن (22) (ابیورد دوره‌ی اسلامی)، مرگیانه (مرو دوره‌ی اسلامی)، آریه (هرات دوره‌ی اسلامی)، درنگیانه، ارخوزیه (23) (قندهار بعدها)، رگه (24) (ری)، خورنه (25) (خوار)، کومیس (26) (قومس دوره‌ی اسلامی که شهر هکاتم پیلس در آن واقع بوده است،) سلوکیه واقع در رود دجله، تیسفون، دورا اوروپوس (27) واقع بر رودخانه‌ی فرات، الحضر (28)، ماد شرقی و غربی و ماد علیا، تپوریه و تراکسیانه (29)، سرزمین مردها (30) در منطقه‌ی کوههای البرز، سواحل جنوبی و غربی دریای خزر.
در دوره‌ی ساسانیان (226-652 م.) مرزهای سیاسی ایران به حالت طبیعی خود نزدیک گردید، در اینجا تذکر این نکته ضروری است که بعضی از قسمتهای حدود ایران در دوران ساسانی دقیقاً مشخص نیست، علت این مسئله این است که اولاً ساسانیان از سمت مغرب اکثر اوقات با امپراتورهای روم و بیزانس در حال نزاع بوده‌اند، بنابراین هریک از سلاطین ساسانی بنوبه‌ی خود سعی می‌کردند که برای توسعه‌ی حدود ایران با روم بجنگد بهمین جهت قفقازیه غربی و قسمتی از ارمنستان غربی و بعضی از شهرهایی که بین رودهای دجله و فرات واقع شده بود گاهی در مالکیت ایران و زمانی به روم تعلق می‌گرفت، ثانیاً در مورد تعیین حدود قطعی ایران در نواحی شرقی اسناد و مدارک زیادی در دست نیست در نتیجه حدود ایران دوران ساسانی را می‌توان به دو قسمت به شرح زیر تقسیم کرد:
1. حدود قطعی ایران که در آن تردیدی نیست؛
2. حدود تقریبی ایران که به استناد کاوشهای باستانشناسی و تحقیقات دیگر بدست آمده است.
حدود مسلم ایران در دوران ساسانی چنین بوده است: از مغرب خط سرحدی از رأس خلیج فارس شروع شده از عربستان می‌گذشت و در محل هیت که در ساحل راست رود فرات واقع شده بود به موازات ساحل راست فرات به سیرسه زیوم می‌رسید سپس بطرف شمال امتداد یافته پس از عبور از نزدیکی بزابد و قمست غربی سپس بطرف شمال امتداد یافته پس از عبور از نزدیکی بزابد و قمست غربی ارمنستان به کوههای قفقاز ختم می‌شد، بنابراین بابل و کلده قدیم و آسور قدیم و قسمت اعظم ارمنستان و حیره و آدیابن و زابدی جزو ایران محسوب می‌شد و آمد (دیاربکر) و ادس غالباً جزو قلمرو روم بود و نصیبین از زمان شاپوردوم به تصرف ایران درآمد، از سمت شمال تقریباً تمام قفقاز به ایران تعلق داشت یعنی مملکت ایبری (گرجستان امروزی) و اران جزو قلمرو ایران بود و ولایت لازیکا واقع در ساحل دریای سیاه بیشتر اوقات در تصرف رومیها بود، ماوراء بحر خزر در اوایل دوره‌ی ساسانی در تصرف ایران بود بعدها هیاطله در این نواحی مستقر شدند، پس از اینکه بتوسط انوشیروان مغلوب گردیدند جیحون سرحد ایران شد، آنطرف مشرق و شمال شرقی باختر تماماً در دست ایران بود و سکستان نیز در دوره‌ی ساسانیان به ایران تعلق داشت و نظر به اینکه ساکستان آن زمان شامل کلیه سیستان امروزی و تمامی افغانستان بود، پس در حقیقت سرحد ایران در این قسمت کوههای سلیمان و هندوکش بوده است، از طرف جنوب خلیج فارس و بحر عنان سرحد طبیعی ایران بود. به استناد اسناد و مدارکی که در کاوشهای هندوستان بدست آمده و سکه‌های پادشاهان کوشان و اسناد و مدارک دیگر مسلم می‌دارد که وسعت ایران دوران ساسانیان از طرف مغرب بیش از آن بود که ذکر آن گذشت حتی عده‌ای از مستشرقین از جمله هرتسفلد آلمانی معتقدند که بعضی از نواحی هندوستان یعنی دره‌ی رود سند و پنجاب تا دروازه‌ی دهلی از یکطرف و تا نزدیک بمبئی از طرفی دیگر در اوایل دوره‌ی ساسانی جزو ایران بود ولیکن بعلت هجوم مردمان بیابانگرد شمالی مانند هونها به سرزمین ایران و هند در زمان شاپور دوم ایران نواحی مذکور را از دست داد تا اینکه در هنگام زمامداری انوشیروان (531- 579 م.) مجدداً به وسعت اولیه‌ی خود رسید، در اواخر سلسله‌ی ساسانیان عوامل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی باعث انقراض این سلسله گردید و ایران به تصرف مسلمانان درآمد و نظر به اینکه قریب دویست سال جزو ممالک اسلامی شمرده می‌شد و از خود سلطنت مستقلی نداشت از این جهت نمی‌توان برای آن حدود معینی قائل شد مگر از آغاز قرن سوم هجری بتدریج مقدمات سقوط سیاسی خلافت بنی‌عباس فراهم شد و بتدریج حکومتهایی با اعلام مرزهای مستقل سیاسی به شرح زیر در سرزمینهایی که تحت تصرف خلفا بودند تشکیل گردید:
1. صفاریان (247- 393 هـ. ق)، قلمرو این سلسله در ایام عظمتشان- که همان دوران فرمانروایی یعقوب و عمرو باشد- از مشرق به رود سند و از شمال شرقی به رود جیحون محدود می‌شد و در شمال و شمال غربی تمام خراسان، گرگان و طبرستان جزو متصرفات صفاریان بود، در جنوب کرمان، فارس و سیستان را نیز در تصرف داشتند.
2. سامانیان (279- 389 هـ. ق)، مرکز اصلی سلطنت آنان نخست بخارا در ماوراءالنهر بود، قلمرو سامانیان در زمان امیراسماعیل سامانی مشتمل بر ماوراءالنهر، خراسان و سیستان تا شعبات غربی رود سند، گرکان، طبرستان، ری، قومس، قزوین، ابهر، زنگان و کرمان بود و در شمال شرقی شامل ترکستان تا حدود چین می‌شد.
3. آل زیار (316- 433 هـ. ق)، مرداویج زیاری که مؤسس خاندان زیاری است در مدت کوتاهی طبرستان، قزوین، همدان، قم، کاشان، گلپایگان، اصفهان و اهواز را متصرف شد.
4. آل بویه، آل بویه ولایات مرکزی و غربی ایران را که مجاور با مرکز خلافت بود بتصرف خود درآوردند، قلمرو آنها به شرح زیر در چهار مرکز متمرکز شده بود:
نخست در بغداد بود از 334- 440 هـ. ق؛ دوم در فارس و خوزستان (322- 440 هـ. ق)؛ سوم در کرمان (324- 440 هـ. ق)؛ چهارم در جبال که شامل ری، همدان، اصفهان و قسمتی از آذربایجان از 320- 420 بود.
5. غزنویان (351- 528 هـ. ق)، سلطان محمود غزنوی با تصرف قلمرو سامانیان و صفاریان و غیره از جبل، طبرستان، خوارزم، سیستان و افغانستان تا گجرات هندوستان را تحت نفوذ خود درآورد.
6. سلجوقیان (429- 590 هـ. ق) مرزهای سیاسی ایران در این دوره گسترش یافت و حدود ایران به وسعت دوره‌ی ساسانیان رسید و حتی در بعضی قسمتها از آن تجاوز کرد لیکن بعد از درگذشت سلطان سنجر (511- 552 هـ. ق) سلسله‌ی سلجوقی دوام نیافته دچار ضعف و تجزیه گردید، چنانکه خراسان به تصرف خوارزمشاهیان درآمد و در فارس و آذربایجان دو سلسله دیگر بنام اتابکان فارس (543- 684 هـ. ق) و اتابکان آذربایجان (541- 626 هـ. ق) تأسیس شد.
7. خوارزمشاهیان (490- 628 هـ. ق)، خورازمشاهیان در دوران حکومت خود مرزهای گسترده‌ای را، در شمال آذربایجان، دریاچه آرال، مازندران، ماوراءالنهر و در مغرب تا حدود همدان و کرمانشاه، در جنوب فارس و کرمان تا تنگه هرمز، در مشرق غور، غرجستان، سیستان، زابلستان تا رودخانه سند ایجاد کردند.
8. ایلخانان (651- 756 هـ. ق)، بعد از خوارزمشاهیان چنگیزخان ایران را مورد تاخت و تاز قرار داد، جانشینان وی به نام ایلخانیان در ایران حکومت کردند، قلمرو آنها از طرف شمال شرقی با متصرفات جانشینان جغتای فرزند چنگیز- که شامل ماوراءالنهر و ترکستان شرقی و غربی بود- مجاور گردید و در این سمت رودخانه جیجون مرز بین متصرفات این دو خانواده بود، از طرف جنوب شرقی سرحدات ایلخانان به رودخانه‌ی سند و پنجاب محدود می‌شد، حدود متصرفات غربی آنها رودخانه‌ی فرات بود و در سمت شمال غربی- پس از انقراض سلاجقه‌ی روم- قلمرو آنها به حدود متصرفات روم شرقی و از سمت شمال- قلمرو ایلخانان ایران- به دربند و گرجستان رسید و در این سمت با متصرفات جانشینان جوجی یکی دیگر از پسران چنگیز همسایه شدند.
بعد از درگذشت ابوسعید (736 هـ. ق) در اطراف ایران سلسله‌های مستقلی به شرح زیر تشکیل یافت که تا هنگام حمله امیرتیمور در ایران وعراق عرب فرمانروایی داشتند.
9. چوپانیان (738- 758 هـ. ق)، قلمرو این سلسله آذربایجان، اران و قسمتی از عراق عجم بود.
10. آل جلایر (ایلکانیان) (740- 837 هـ. ق)، قلمرو این سلسله عراق عجم و آذربایجان و شروان بود.
11. آل مظفر (733- 795 هـ. ق)، این سلسله کرمان، اصفهان، یزد، فارس و خوزستان را در تصرف داشتند.
12. آل کرت (643- 783 هـ. ق)، قلمرو این سلسله نواحی شرقی و شمال شرقی ایران بود.
13. سربداران (736- 788 هـ. ق)، قلمرو این سلسله ناحیه غربی خراسان (سبزوار) بود.
14. طغاتیموریان (737- 812 هـ. ق) این سلسله گرگان و قسمتی از شمال خراسان، دامغان، سمنان و فیروزکوه را در تصرف داشتند.
در شهرهای طوس، نسا، ابیورد و سرخس ارغون شاه که از امرای مغول بود قریب 39 سال حکومت کرد.
امرای محلی شمال ایران از جمله آل باوند یا باوندیان که سه شاخه از آنها به نامهای کیوسیه، اسپهبدان و کینه خواریه از حدود 45- 750 هـ. ق در طبرستان فرمانروایی کرده‌اند و پادوسبانان از 45- 1006 هـ. ق؛ قلمرو این سلسله در طبرستان تا رستمدار، رویان، نور و کجور امتداد داشت و سادات مرعشی که از اواسط قرن هشتم تا اواخر قرن دهم هجری در مازندران و شهر ساری حکمرانی داشته‌اند و افراسیابیان مازندارن که از 750- 909 هجری در آن منطقه فرمانروایی داشته‌اند.
15. تیموریان (771- 911 هـ. ق)، قلمرو تیموریان در جنوب شرقی تا سواحل رود سند و کوههای سلیمان و در شمال شرقی تا ماوراء سیحون می‌رسید و از سمت مغرب آذربایجان و اران و بین‌النهرین را شامل می‌شد.
16. ترکمانان قراقویونلو (810- 873 هـ. ق)، قلمرو این سلسله عبارت بود از: آذربایجان، اران، عراق عجم، عراق عرب، فارس، کرمان و ارمنستان.
17. ترکمانان آق قویونلو (872- 920 هـ. ق)، قلمرو این سلسله علاوه بر اینکه شامل تمام متصرفات قراقویونلو می‌شد از یکطرف به حدود ممالک عثمانی و متصرفات ممالیک و از طرف شمال به گرجستان رسید.
18. صفویه (905- 1148 هـ. ق)، همانطور که گفته شد از آغاز قرن سوم هجری تا ظهور دولت صفویه کشور ایران بصورت ملوک‌الطوایفی اداره می‌شد که در این میان مرزهای ایران بعلت کشمکشهایی که بین حکمرانان این سلسله‌ها وجود داشت چندان مشخص نبود. با تأسیس سلسله‌ی صفویه و برافتادن ملوک‌الطوایفی یک مرکز قدرت در سرتاسر ایران به وجود آمد. ایران در این زمان از سمت شمال به رود جیحون و دریای خزر و سلسله کوههای قفقاز، از مشرق به رود سند، از جنوب به خلیج فارس و از مغرب به بین‌النهرین محدود می‌شد، ضمناً باید توجه داشت تنها در مدت سلطنت شاه عباس اول (996- 1038 هـ. ق) است که حدود ایران کاملاً روشن و مشخص است والا در دوران سلطنت افراد دیگر این سلسله مرزهای ایران دائماً در حال تغییر بوده است. در فتنه‌ی افاغنه روسها از ضعف حکومت مرکزی استفاده کرده به ازای مساعدتی که مقرر شده بود نسبت به شاه طهماسب فرزند شاه سلطان حسین مبذول دارند از دربند قفقاز تا مازندران را تصرف کردند، در این میان اشرف افغان بعلت اینکه پیرو مذهب تسنن بود با عثمانیها پیمانی بست که به موجب آن سلطنت وی در ایران مورد تأیید و تصدیق دولت عثمانی قرار گرفت، در مقابل ولایات خوزستان، لرستان، زنجان، سلطانیه خلخال و اردبیل به دولت عثمانی تعلق گرفت اما با ظهور نادر تمام این نقشه‌ها نقش بر آب شد.
19. افشاریه (1148- 1218 هـ. ق)، نادر در مدت زمامداری خود (1148- 1160 هـ. ق) طی چند لشکرکشی وسعت ایران را به طور موقت به دوران هخامنشیان بلکه بیش از آن هم رسانید یعنی تا دامنه‌های هیمالیا پیش رفت و رودخانه‌ی سند قسمتی از مرز جنوب شرقی ایران شد، در شمال نیز بر اثر فتوحات خود نواحی مجاور قفقاز را تصرف کرد و در نواحی شرقی دریای خزر غیر از قرقیزستان که به روسها تعلق داشت سرتاسر ترکستان تا نواحی جنوبی سیبریه سر به اطاعت نادر نهادند، همچنین ولایات شمال غربی ایران را از عثمانیها پس گرفت ولیکن با این همه مرزهای غربی ایران در قسمتهای غربی به حدود مرزهای ایران باستان نرسید، بعد از کشته شدن نادر چندان طولی نکشید که نه از آن سپاه بزرگ اثری برجای ماند و نه از فرماندهان آن و هریک از سران سپاه با نیرویی که در تحت فرمان خود داشتند هریک در گوشه‌ای از ایران سربه شورش برداشته دعوی استقلال کردند، از جمله احمدخان درانی رهسپار قندهار شد، افغانستان و سرزمینهای پنجاب، سند، سیستان و قسمتی از خراسان را تصرف کرد، در همین زمان بازماندگان نادر هم به جان هم افتادند تا سرانجام شاهرخ نواده‌ی نادر تا روی کارآمدن آغامحمدخان بر قسمتی از خراسان حکومت کرده مقارن این ایام ارکلی که یکی از فرماندهان باوفای نادر بود از این هرج و مرج استفاده کرده رهسپار گرجستان شد و در آنجا پرچم استقلال برافراشت، بالاخره مدعیان دیگر تاج و تخت نادر عبارت بودند از: محمدحسن خان قاجار در گرگان؛ علیمردان‌خان و ابوالفتح‌خان در اصفهان؛ آزادخان افغان در آذربایجان و کریم خان زند در اطراف ملایر که وی بر سایر مدعیان غلبه کرد و سلسله‌ی زندیه را تأسیس نمود (1163- 1209 هـ. ق) و قلمرو وی از مدعیان دیگر بیشتر شد، در این گیرودار خوانین خوارزم، و بخارا و بلوچستان از فرصت استفاده کرده سربه شورش برداشته و دعوی استقلال کردند.
20. قاجاریه (1209- 1343 هـ. ق)، در دوران این سلسله قلمرو ایران کاهش یافت. در دوره‌ی سلطنت فتحعلیشاه (1212- 1250 هـ. ق) به علت شدت گرفتن رقابتهای مستعمراتی دول اروپایی و کشیده شدن آن به حدود ایران خواه ناخواه این کشور را هم در سیاست بین‌المللی داخل کرد و تجاوزات دولتهای روس، انگلیس و فرانسه باعث به وجود آمدن مسائل تازه‌ای در تغییر و نوسانات مرزهای سیاسی ایران شد تا سرانجام از یکطرف روسیه تزاری قفقازیه و ترکستان را تصرف کرد و از طرف دیگر انگلستان هم از رقیب دیرینه‌ی خود عقب نماند و برای حفظ مستعمره‌ی زرخیز خود هندوستان، بر اثر اعمال نفوذ، افغانستان و بلوچستان را از ایران جدا کرد.
مرزهای کنونی کشور به شرح زیر است:

مرزهای شمالی

اساس مرز کنونی ایران و روسیه شوروی در قسمت قفقاز قرارداد گلستان و ترکمانچای است، توضیح اینکه جنگ اول روس و ایران منجر به معاهده‌ی گلستان در سال 1228 هـ. ق شد که به موجب آن ولایات گرجستان، داغستان، باکو، شیروان، شماخی، شکی، گنجه و قسمتی از مغان و طالش به روسها واگذار شد، در نتیجه جنگ دوم روس و ایران در سال 1243 هـ. ق قرارداد ترکمانچای بین دولتین روس و ایران منعقد گردید و طبق این معاهده ولایات ایروان و نخجوان به اضافه بلاد مذکور در عهدنامه‌ی گلستان به روسها واگذار شد.
مرزهای شمالی ایران به سه قسمت به شرح زیر تقسیم می‌شود:
1. منطقه‌ای که در مغرب دریای خزر واقع شده و در حدود 769/5 کیلومتر از ملتقای رود قره‌سو تا مصب رودخانه‌ی آستارا طول آن است.
2. منطقه‌ی ساحلی دریای خزر که از مصب رود آستارا شروع شده تا نواحی تازه آباد به طول 992 کیلومتر ممتد است.
3. منطقه‌ای که در مشرق دریای خزر قرار گرفته و طول آن 1.179 کیلومتر است از تازه‌آباد شروع شده به ذوالفقار که نقطه‌ی مرزی مشترک بین ایران و افغانستان و روسیه شوروی است ختم می‌شود.

اول. منطقه‌ی غربی دریای خزر:

طبق فصل چهارم عهدنامه‌ی ترکمانچای خط مرزی بین ایران و روسیه شوروی در این منطقه به شرح زیر است:
این خط از نقطه‌ی سرحدی دولت عثمانی که به خط مستقیم نزدیکترین راه به قله‌ی آغری کوچک است شروع شده به قله‌ی مزبور رسیده و از آنجا به سرچشمه رود قره‌سوی سفلی که از دامنه‌ی جنوبی آغری کوچک جاری است فرود می‌آید، پس از آن خط سرحدی طول مجرای این رود را الی محل التقای آن با رود ارس که محاذی شرور است طی کرده و از اینجا مجرای رود ارس را متابعت کرده به قلعه‌ی عباس‌آباد می‌رسد. از استحکامات خارجی این قلعه که در سواحل راست ارس است خطی که طول آن نیم آقاج یعنی 3/5 ورست روسی بوده باشد به تمام جهات کشیده خواهد شد و تمام اراضی که در حدود این خط واقع می‌شود منحصر به دولت روس بوده و در ظرف دوماه از تاریخ امروز به طور دقت تخطیط خواهد شد، از محلی که طرف شرقی این خط متصل به رود ارس می‌شود خط سرحدی مجرای رود مزبور را الی گداریدی بلوک متابعت می‌کند و خاک ایران از این نقطه اخیر الی سه آقاج یعنی 21ورست روسی در طول مجرای ارس امتداد می‌یابد، بعد از وصول به این محل خط سرحدی جلگه مغان را به طور مستقیم گذشته به محلی از مجرای بالهارود خواهد آمد که در سه آقاجی یعنی 21ورست پایینتر از ملتقای دورود آدینه بازار و ساری قمیش واقع است، پس از آن خط سرحدی از ساحل چپ بالهارود ملتقای دورود مزبور آدینه بازار و ساری قمیش صعود کرده و از آنجا در ساحل راست رودخانه آدینه بازار شرقی الی سرچشمه‌ی آن ممتد و از سرچشمه‌ی مزبور الی قله‌ی تپه‌های جگیر می‌رسد بطوری که تمام آبهایی که به طرف دریای خزر جاری است متعلق به روسیه بوده و تمام آبهایی که جریانش به طرف ایران است تعلق به دولت علیه خواهد گرفت نظر به اینکه در اینجا (یعنی از سرچشمه رود آدینه بازار الی قله تپه‌های جگیر) حدود دولتین بواسطه تیزه کوهها محدود می‌شود لهذا مقرر است که دامنه‌ی این کوهها که به سمت دریای خزر تمایل دارد متعلق به دولت روس بوده و دامنه‌ی آن طرف کوهها اختصاص به ایران خواهد داشت، از تیزه تپه‌های جگیر خط سرحدی کوههایی را که فاصل بین طالش و ارشق است متابعت نموده به قله‌ی کمرقوئی می‌رسد و قللی که فاصله دامنه دو طرف کوههای مزبور است در اینجا تحدید حدود می‌نماید به همان قسم که در بابت متابعت مسافت مابین سرچشمه آدینه بازار و قله‌های جگیر ذکر شد، پس از آن خط سرحدی از قله کمرقوئی تیز کوههایی که بلوک زروند را از ارشق جدا می‌نماید متابعت نموده به محلی که حدود بلوک ولیگیج است می‌رسد و ترتیبی که در باب جریان آب ذکر شده است مراعات خواهد شد و از این قرار بلوک زروند به استثنای قسمتی که در آن طرف قله کوههای مزبور است متعلق به روسیه خواهد بود از محلی که بلوک ولیگیج است خط سرحد بین دولتین قلل کوه کلوپوتی و قلل سلسله عمده کوههایی که از ولیگیج می‌گذرد متابعت نموده و به سرچشمه شمالی رودخانه موسوم به آستارا می‌رسد و اینجا هم مسئله جریان آب چنانچه در فوق ذکر شده است مرعی می‌باشد از آنجا خط سرحدی مجرای آستارا را الی مصب آن در دریای خزر طی نموده و حدود خاک دولتین را به اتمام می‌رساند.
ضمناً بایستی متذکر شد که با درنظر گرفتن حل اختلافات مرزی که در سال 1336 هجری شمسی بین ایران و روسیه شوروی بعمل آمد مرز شمال غربی ایران به این شکل تثبیت شد، مرز شمال غربی ایران از سرچشمه رود قراسو شروع شده و در طول مجرای این رود تا محل پیوستن آن با رود ارس و از آن به بعد تایدی بلوک متابعت کرده آنگاه خط مرزی از جلگه مغان گذشته به محلی از مجرای بالهارود می‌رسد و پس از طی قلل کوههای طالش به سرچشمه رودخانه آستارا و از آنجا مجرای رود آستارا را تا مصب آن در دریای خزر طی می‌کند.

دوم. منطقه‌ی ساحلی دریای خزر:

همانطور که گفته شد در این قسمت خط مرزی از مصب رود آستارا به طول 992 کیلومتر به تازه‌آباد نزدیک خلیج حسین قلی ختم می‌شود.

سوم. منطقه‌ی شرقی دریای خزر:

بعد از عهدنامه‌ی ترکمانچای سلاطین روسیه تزاری طبق وصیت‌نامه‌ی پطرکبیر روزبروز دائره نفوذ خود را در نواحی قفقاز توسعه دادند تا سرانجام در زمان سلطنت محمدشاه قاجار (1250- 1264 هـ. ق) به نواحی استرآباد نزدیک شدند. بعد از استقرار در این منطقه ترکمانان ساده دل را علیه حکومت مرکزی ایران تحریک نمودند. در سال 1286 هجری در زمن سلطنت ناصرالدین شاه سپاهی مأمور سرکوبی ترکمانان شد، متأسفانه به علت بروز اختلاف بین فرماندهان لشکر ایران در سال 1288 هـ. ق در مرو به سختی از ترکمانان شکست خورد، روسها برای رسیدن به هدف خود از این پیش آمد نهایت استفاده را بردند بدین معنی که: خیوه، بخارا، تاشکند، مرو، سرخس و خوقند را تصرف کردند، در نتیجه در نواحی شرقی دریای خزر مانند قفقاز با کشور ایران هم مرز شد و در محرم سال 1299 هـ. ق بین دولتین ایران و روسیه تزاری پیمانی برای تعیین خط مرزی به امضا میرزاسعیدخان مؤتمن‌الملک وزیر خارجه ایران و ایوان زینوف وزیر مختار روسیه رسید، به موجب فصل اول آن سرحد بین ممالک ایران و روسیه در مشرق دریای خزر چنین است:
از خلیج حسین قلی الی چات سرحد بین دولتین مجرای رود اترک است از چات خط سرحدی در سمت شمال شرقی قلل سلسله کوههای سنگوداغ و سگرم داغ را متابعت کرده و بعد در سمت شمال به طرف رود چندر متوجه شده در چغان قلعه به بستررود مزبور می‌رسد. از اینجا در سمت شمال به قلل کوههایی که فاصل دره‌ی چندر و دره‌ی سمبار است متوجه شده و در سمت شرق قلل کوههای مزبور را متابعت کرده و بعد به طرف بستر رودخانه سمبار حرکت و در ملتقای رود مزبور با نهر آج آقایان فرود می‌آید، از این نقطه اخیر به طرف شرق بستر رود سمبار خط سرحدی محسوب می‌شود الی خرابه‌های مسجد دادیانه و از مسجد دادیانه الی قلل کوه کپه داغ خط سرحدی راهی است که به درون ممتد است، پس از آن خط سرحدی در امتداد قلل مزبوره به سوی جنوب شرقی حرکت می‌کند ولی نرسیده به انتهای تنگه‌ی گرماب به طرف جنوب برگشته و از سر کوههایی که فاصل دره‌ی سمبار و سرچشمه گرماب است گذشته و بعد متوجه به سوی جنوب شرقی شده از قلل میسینو و چوب بست عبور و راهی را که از گرماب به رباط می‌رود در محلی ملاقات می‌کند که در یک ورستی شمال رباط است چون به این محل رسید خط سرحدی از قلل کوهها الی کوه دالانچه کشیده شده پس از آن از شمال قلعه خیرآباد گذشته و در سمت شمال شرقی الی حدود گوک قیتال ممتد شده و از حدود گوگ قیتال به دربند رود فیروزه متوجه و دربند مزبور را در شمال ده فیروزه تقاطع می‌کند و از اینجا در سمت جنوب شرقی متوجه به قلل کوههایی می‌شود که از طرف جنوب وصل به دره‌ای است که راه عشق‌آباد و فیروزه از آن عبور می‌کند و پس از آنکه قلل کوههای مزبور را الی اقصی نقطه‌ی شرقی متابعت نموده خط سرحدی به شمالی‌ترین قله کوه آسلمه گذشته و در سمت جنوب شرقی قلل این کوهها را طی کرده و بعد شمال قریه کلته چنار را دورزده و به محل اتصال کوههای زیر کوه و قزل داغ می‌رسد، از اینجا خط سرحد در سمت جنوب شرقی از قلل سلسله زیر کوه کشیده می‌شود تا اینکه به دره‌ی رود بابادورمز برسد بعد از وصول به این محل به طرف شمال حرکت و در راهی که از گاورس الی لطف‌آباد ممتد است به جلگه می‌رسد بطوری که بابادورمز در شرق این خط واقع شود.
پیمان‌نامه‌ی مذکور در ششم جمادی‌الاول 1303 هـ. ق پروتوکلی راجع به خط سرحدی مزبور از خرابه بابادورمز تا خلیج حسین قلی به مأموریت سلیمان‌خان صاحب امتیاز از طرف دولت ایران با مأمور دولت روس غزالین پولکونیک نقولاقورمین قاراوایف و نیز پروتوکلی دیگر در چکیشلر راجع به خط سرحدی از مجرای پایین رود اترک تا خلیج حسین قلی به مأموریت میرزاعلی اشرف خان سرتیپ مهندس سرکمیسر ایران با سرکمیسر روس بسته شد و نقشه‌ای نیز از آن به مقیاس# 1/84.00 برداشتند، در تعقیب عهدنامه‌ها و پروتوکلهای فوق‌الذکر قراردادی در باب فیروزه و حصار بین دولتین ایران و روس به تاریخ 27 مه 1893 میلادی برابر با 23 ذیقعده 1310 هـ. ق در تهران به امضا میرزاعلی اصغرخان امین السلطان صدراعظم ایران و پوتوزف وزیرمختار روس مبادله گردید که فصول مربوط به سرحد دولتین در زیر نقل می‌شود:

فصل اول:

اعلیحضرت شاهنشاه ایران از طرف خود و از طرف وراث خود قریه سحدی فیروزه و تمامی محلی که واقع است مابین سرحد مقرره 1881 و خطی که از کوه کناره به طرف دره‌‌ی بیز ممتد است به اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه واگذار می‌کند که راجع به این محلّ و در فصل اول قرارداد 1881 ذکر شده است به موجب این اصل متروک و سایر فصول قرارداد 1881 به قوه‌ی خود باقی است.

فصل دوم:

در عوض قطعه زمینی که در فصل اول مذکور منتقل به روسیه شده است اعلیحضرت امپراطور و صاحب اختیار کل ممالک روسیه از طرف خود و از طرف وارث خود نقاط ذیل را به اعلیحضرت شاهنشاه ایران واگذار می‌کند.
اولاً قطعه زمینی که در ساحل راست رودخانه ارس و محاذی قلعه قدیم عباس‌آباد واقع و به موجب فصل چهارم عهدنامه منعقده در ترکمانچای مورخه دهم فوریه 1828 به دولت روسیه واگذار شده بود.
ثانیاً ده حصار با قطعه زمینی که به این سرحد حالیه و خط ذیل واقع است این خط از محل تقاطع سرحد حالیه با نهر حصار و شلیگان شروع شده ساحل راست نهر مزبور را به طرف جنوب غربی ممتد و به گودی می‌رسد که در دورستی آسیاب حصار واقع است پس از آن خط سرحد به طرف جنوب حرکت کرده و به محلی خواهد آمد که رودبار زنگنانلو سرحد حالیه را تقاطع می‌نماید.

فصل سوم:

چون بواسطه واگذار نمودن اراضی عباس‌آباد به ایران حدود سرحدی که راجع به این محل و در فصل چهارم عهدنامه ترکمانچای مقرر است متروک می‌شود لهذا در عوض آن به موجب این قرارداد مقرر است که خط سرحد بین‌الدولتین از شرور الی گداریدی بلوک رود ارس را متابعت کند و ازیدی بلوک هم به آن طرف خط سرحدی از قراری است که در فصل مزبور ذکر شده است، سایر فصول عهدنامه ترکمانچای به اعتبار خود باقی خواهد ماند.

فصل پنجم:

از نقطه معینه در 9 دسامبر 1881 به طرف مشرق سرحد بین متصرفات روسیه و ایران از قرار تفصیل ذیل است:
از بابادورمز خط سرحدی قلل جبال زیرکوه را متابعت نموده در سمت جنوب شرقی به طرف قریه خیرآباد متوجه شده و نرسیده به این قریه در کنار چپ دره (درونگر) گلریز ممتد و پس از آن در شمال قریه‌ای که موسوم به قلعه میر است به ساحل راست رود درونگر می‌ریزد و چون به اینجا رسید خط سرحد از وسط دهات کوکلان و شور قلعه عبور کرده به سمت شمال متوجه شده مغرب و شمال لطف‌آباد و نیز جنوب ده کوران را دور می‌زند و پس از آن در سمت جنوب شرقی به طرف ده شیلگان کشیده شده ده چغور آغل را در مشرق گذارده و شمال و مشرق شلیگان را دور می‌زند از اینجا به سمت جنوب حرکت و از وسط قریه شلیگان و مهنلی تا بلندیهای خوشابه ممتد و مشرق قریه حصار را بدین طور دور می‌زند که اول ساحل نهر حصار از شلیگان را متابعت می‌‌کند و بعد به ساحل چپ نهر مذکور رسیده و به سمت جنوب غربی الی گودالی بزرگ امتداد می‌یابد بعد از وصول به این محل در سمت جنوب الی رودبار (زنگنانلوچای) رفته و نیم فرسخ بالاتر از قریه قوزغان از رود مزبور گذشته به سمت جنوب شرقی متوجه می‌شود و از محلی که جنوب‌تر از رود مزبور گذشته به سمت جنوب شرقی متوجه می‌شود و از محلی که جنوب‌تر از تمام قراء (قلاع) اتابک است عبور و تا مخرج کوهها از دره تجن امتداد می‌یابد، پس از آن خط سرحدی در سمت مشرق به دره تجن متوجه شده قدری جنوب‌تر از خرابه‌های قلاع قوشید قلعه به مجرای تجن متصل می‌شود و از آنجا بستر تجن را الی ذوالفقار که اول نقطه متصرفات افغانستان است متابعت می‌کند. پس از تحویل دادن و تحویل گرفتن اراضی فیروزه و حصار دولتین کمیسر معین خواهند کرد که خط سرحد را در محل و از روی دقت معین نموده نصب علائم نمایند.

مرزهای شرقی

مرزهای شرقی ایران شامل دو قسمت است یکی مرز ایران و افغانستان و دیگری مرز بلوچستان و ایران و بلوچستان انگلیس (پاکستان امروزی)، مرز بین ایران و افغانستان به علت اختلاف در مورد هرات درست مشخص نشده بود، پس از حل مسئله هرات این اختلاف نیز بوسیله کمیسیون داوری سیستان برطرف گردید و حدود سیستان معلوم شد و یک سال قبل از این قسمتی از سرحد بین ایران و بلوچستان به توسط کمیسیون مرز مکران تعیین شده بود و در سال 1317 هـ. ق کمیسیون دیگری بقیه مرزهای بین هند و ایران را معین کرد.

الف. مرز ایران و افغانستان

مرز بین ایران و افغانستان از 35 درجه و 37 دقیقه تا 29 درجه و 50 دقیقه عرض شمالی از شمال به جنوب تقریباً دارای 815 کیلومتر طول است که یک قسمت از آن که در حدود 165 کیلومتر طول دارد در شمال از طرف ژنرال انگلیسی موسوم به ماکلین و بعد یک قسمت دیگر آن که بیش از 275 کیلومتر طول دارد و در انتهای جنوبی سمت سیستان واقع است توسط کلنل ما کما هون انگلیسی مرزبندی گردید و 375 کیلومتر دیگر که بین ایران و افغانستان مرزبندی نشده بود و اختلافاتی بین دولتین وجود داشت، طرفین به قضاوت دولت ترکیه موافقت کردند و از طرف دولت نامبرده برای رفع این اختلاف سپهبد فخرالدین آلتای تعیین شد و در سال 1314 شمسی مرز جدید مشخص گردید.

شرح خط ماکلین:

خط مرزی ایران و افغان از دهانه‌ی ذوالفقار شروع گردیده و پس از طی تقریباً 96 کیلومتر در وسط المیاه هریرود از محل نشانه (هـ) وارد کال کله که مسیلی است می‌گردد سپس با طی وسط المیاه کال کله و نشانه (د) واقع در غرب کال مزبور به نشانه (ج) واقع در کنار جاده مشهد به هرات می‌رسد که این نقطه محل اتصال سیم تلگراف ایران و افغان می‌باشد چون کال کله از اینجا به چند شعبه منقسم می‌گردد لهذا خط سرحدی از نشانه (ج) به نشانه (ب) واقع در دشت دوغارون و از آنجا به نشانه (الف) واقع در غرب کارکله و از نشانه (الف) به نشانه شماره یک اصلی خط حاکمیت ماکلین منتهی می‌گردد، مرز از شماره یک ماکلین واقع در ساحل غربی کال کله به نشانه شماره 2 واقع روی تپه قراول و از آنجا با طی نشانهای 3-10 قسمتی از خطوط آبریز سلسله کوه سنجدی و رؤس تپه‌ها را پیموده به خط مستقیم از مشرق آب علم عبور کرده وارد دشت هشتادان می‌گردد از اینجا خط مرزی از وسط تقریبی آب علم عبور کرده وارد دشت هشتادان می‌گردد از اینجا خط مرزی از وسط تقریبی دشت هشتادان با گذشتن تپه هشتادان و قریه گرگ‌آباد در خاک ایران عبور کرده به نشانه 28 که آخرین علامت در جلگه است می‌رود و از نشانه 28 به بعد مرز وارد سلسله کوه گدایانه گردیده باطی خطوط آبریز کوه مزبور و نشانه‌های 29، 30، 31 و غیره به نشانه 39 که آخرین نشانه مرزی حکمیت ماکلین می‌باشد و واقع است در روی دندانه مسطحی در منتهی الیه جنوبی کوه یال خر ختم می‌شود.

شرح خط ماکماهون:

خط سرحدی از بلندترین قله کوه ملک سیاه که نقطه مرزی است روی دامنه شمالی کوه مزبور رسیده از آنجا به خط مستقیم تا علامت 51 پیموده در بند کوهک وارد رود هیرمند می‌شود و پس از مقداری سیر در وسط المیاه رود مزبور از میان دو علامت 52 و 53 وارد مجرای نادعلی شده خط وسط المیاه رود مزبور را تا علامت 54 واقع در ساحل راست مجرای نامبرده طی کرده از علامت 55 واقع در ساحل چپ مجرای سیخ سرخط وسط المیاه (تالوک) مجرای اخیر را می‌پیماید تا علامت 62 مرز با طی علامت 63 و 64 مستقیماً به تپه طلائی یعنی علامت 65 می‌رسد از تپه طلائی به خط مستقیم به تپه شهرک (66) و از آنجا با طی علامت 67 مستقیماً به تپه کرکی (علامت 68 می‌رسد) از تپه کرکی خط مرزی به سمت شمال غربی منحرف شده با عبور از علامت 69 واقع در اراضی نیزار مستقیماً به نقطه‌ای موسوم به شلغمی (علامت 70) امتداد می‌یابد و از شلغمی مرز به خط مستقیم با طی علائم 71 و 72 و 73 و عبور از دریاچه هامون به سیاه کوه که محل علامت شماره 95 و آخرین نقطه خط حکمیت کلنل ما کماهون است ختم می‌شود.

شرح خط فخرالدین آلتای:

خط سرحدی که به طور قطعی از علامت سرحدی نمره 39 تا ده سیاه کدو تعیین گردیده همچنین محل علامتهایی که در این خط گذارده خواهد شد به قرار ذیل است: علامت نمره 40 روی قله کوچک واقعه در 3/8 کیلومتری مغرب علامت نمره 39 علامت نمره 41 روی تپه عطامحمد در 4/5 کیلومتری علامت فوق‌الذکر علامت نمره 42 روی تپه مسطح باریکی در 4/5 کیلومتری مغرب علامت فوق علامت نمره 43 روی قله واقعه تقریباً در 5 کیلومتری مغرب علامت فوق علامت نمره 44 روی قله واقعه تقریباً در 4 کیلومتری مغرب علامت فوق در دامنه غربی دره سرگردان و در مشرق چشمه سید و علامت نمره 45 در یک کیلومتری مغرب فوق‌الذکر و در 150 متری شمال قبرستان افغانی، علامت نمره 46 در 400 متری جنوب غربی علامت فوق و نزدیک زاویه آخرین دیوار و باغ موسی‌آباد، علامت نمره 47 در 1200 متری جنوب غربی نمره 46 در دامنه واقعه در مغرب چشمه نوری‌خان، بعد از علامت نمره 47 سرحد بطرف جنوب با عبور از یک طول تقریباً 2 کیلومتری از خط کوچک مقسم المیاه امتداد یافته و به جنوب سرگردان سرازیر می‌شود، علامت نمره 48 روی قله واقعه در ساحل شمال رود مزبور ساخته خواهد شد از آنجا سرحد در طرف جنوب غربی رود سرگردان را در یک طول 4 کیلومتری تا قله کوچک سیاه رنگی در دره تعقیب کرده و علامت نمره 49 در آنجا گذارده خواهد شد از آنجا سرحد رود سرگردان را عبور کرده و به خط قله قسمت غربی کوه شمتیغ و زنگلاب رسیده و در آنجا به فاصله 2 کیلومتر و نیم دورتر علامت نمره 50 در قله نهرآب زوری قرار داده شده و علامت نمره 51 در 4/5 کیلومتری در جنوب علامت قبل روی تپه قرار داده خواهد شد، بعد از علامت نمره 51 سرحد مجدداً به رود سرگردان سرازیر شده و تقریباً در طول 10 کیلومتر آن را تعقیب نموده و نقطه‌ای که بستر دوگانه رود که یکی کهنه و دیگری تازه است متصل می‌شود رسیده و در آنجا علامت نمره 53 قرار داده خواهد شد از آنجا خط سرحدی در یک طول تقریباً 10 کیلومتری مجرای کهنه رود سرگردان را تعقیب نموده و سیاه کدوی افغان را به افغانستان و سیاه کدوی ایران را به ایران گذاشته و به دریاچه نمک منتهی می‌شود و در آنجا در ساحل علامت 53 قرار داده خواهد شد از این نقط سرحد در جنوب از دریاچه گذشته به ساحل دریاچه در مغرب کال بارک می‌رسد بنابراین خط سرحدی از علامت نمره 54 که در ساحل دریاچه در 6 کیلومتری شمال غربی محل مزبور قرار داده خواهد شد شروع خواهد گردید یک راهی بین ایران و افغانستان در قسمت جنوبی دریاچه نمکسار امتداد یافته و از کال حوض عبور می‌کند لازم است دولتین در این راه پستهای سرحدی برقرار نمایند بهترین محل بالطبع طرفین کال حوض خواهد بود پست ایرانی ممکن است در دامنه غربی کال حوض و پست افغانی در دامنه مقابل قرار داده شود کال حوض قریه نبوده و یک محل غیرمسکون می‌باشد و دارای دو آب انبار آجری که ساختمان آنها قدیمی است می‌باشد مساحت بین آنها 50 متر است پاره‌ی قسمتهای آب انبارهای مزبور خراب و متروک گردیده است ولی می‌توان آنها را تعمیر نموده و برای پستهای سرحدی مورد استفاده قرار داد به این دلیل باید آب انبار واقعه در مغرب را به ایران و آب انبار واقعه در مشرق را به افغانستان واگذار نمود علامت نمره 55 در یک مساحت متساوی بین این دو آب انبار قرار داده خواهد شد از این نقطه خط سرحدی تقریباً در یک مساحت 80 کیلومتری به طرف جنوب رفته و به انتهای نقطه هاشم تپه رسیده و علامت نمره 56 در قله تپه مزبور قرار داده خواهد شد علامت نمره 57 روی تپه طلعت واقعه در 7 کیلومتری جنوب شرقی علامت فوق‌الذکر قرار داده خواهد شد این نقطه انتهای منطقه دریاچه دغ پترگان می‌باشد و عشایر چادرنشین افغانی در نواحی مغرب محل مزبور که مرتع آنها می‌باشد با وجود حضور ایرانیها که یزدان واقع در ساحل شرقی دریاچه را تصرف دارند به طور متفرق ساکن می‌باشند خط سرحدی در این منطقه موکول به وضعیت یزدان است اگر نقاط یزدان و کبوده از طرف ایرانیها اشغال نشده بود ممکن بود سرحد را از طلعت تپه در مسیر عمومی جنوب با قطع دغ پترگان قرار داد ولی اگر قبول نکنیم که این ناحیه متعلق به ایران است لزوماً باید خطوط ارتباطیه برای این نقطه قائل شویم.

موقع یزدادان:

یزدادان که فعلاً مرکب است از یک مزرعه و چند خانوار سکنه و یک پست ژاندارمری و یک اداره گمرک در دست ایرانیهاست و کبوده واقع در 12 کیلومتری جنوب یزدان که دارای یک مزرعه و چند خانوار سکنه است نیز تحت اشغال ایرانیهاست بین این دو محل مزرعه نظرخان متعلق به یک افغانی واقع است در اطراف مزرعه‌ی مزبور نقاطی وجود دارد که عشایر افغانی در ایام زمستان از آن استفاده می‌کنند دولت افغانی مدعی است که این اراضی به او متعلق بوده جزو منطقه‌ای است که تا حال تحدید نگردیده و ایرانیها از عدم انتظامی که در ایام انقلاب در افغانستان حکمفرما بوده استفاده کرده و در آنجا مستقر شده‌اند و در این صورت اشغال اراضی مزبور از طرف ایرانیها نمی‌تواند مالکیت قانونی داشته باشد ایرانیها ارواقی ارائه کردند که مشعر بر حق مالکیت آنها در ایام خیلی قدیم نسبت به مناطق مزبوره می‌باشد افغانها هم بنوبه خود اسنادی مخالف اسناد ایرانیها ارائه دادند مطالعه‌ی کلیه اسناد مزبوره واضحاً نشان داد که موضوع در واقع راجع به اوراق مالکیت خیلی قدیمی است که از طرف اشخاص خصوصی صادر گردیده است بنابراین ممکن نبود اسناد مزبوره را به مثابه اسناد رسمی مثبته که بتواند وضعیت جغرافیایی سرحدی را عوض نماید فرض نمود افغانها هیچوقت اعتراض نسبت به اشغال این منطقه از طرف ایرانیها ننموده‌اند تصرف این اراضی از طرف ایرانیها به علل و جهاتی بوده که کاملاً شبیه به علل و جهاتی است که افغانها را وادار نمود در منطقه شمال دریاچه نمک مستقر شوند با فقدان مدارک مثبته وضعیت حاضره را باید بالطبع برای تصمیمی که راجع به خط سرحدی اتخاذ شد مدرک قرار داد، بنابراین دلایل محلهای یزدان و کبوده به ایران واگذار گردید و مزرعه نظرخان واقع بین این دو نقطه که مالک تبعه افغان هیچوقت تابع حوزه قضاوت پست اداری نبوده است به افغانستان واگذار می‌شود، بنابراین راه یزدان که با عبور از چشمه پترکان و چاه‌توم به داخل ایران می‌گذرد همچنین راه کبوده که آن نیز از میان خوشابه (معصوم‌آباد) و ملکی داخل خاک ایران می‌شود باید به ایران تعلق بگیرد و بنابه مراتب فوق خط سرحدی باید بعد از طلعت تپه از مسیر جنوب شرقی گذشته و به قله‌ی واقعه در 9 کیلومتری که در آنجا علامت نمره 58 قرار داده خواهد شد معین گردد خط سرحدی در مسیر جنوب شرقی تا تپه کوچک سیاه رنگی واقع در 5 کیلومتری ساحل دریاچه‌ای که در آنجا علامت سرحدی نمره 59 گذارده خواهد شد ادامه پیدا خواهد کرد در صورتی که علامت نمره 60 باید در همان مسیر با قطع نقطه شمالی دریاچه در قله واقعه در جنوب مصب کجرود قرار داده شود بدین طریق چشمه تپرکان و چاه‌توم در خاک ایران باقی مانده و چشمه هماکوه و چاه محمد در خاک افغان باقی خواهد ماند و سرحد مسیر شرقی را در یک مساحت 10 کیلومتری تعقیب نموده و علامت نمره 61 در چهار کیلومتری در شمال گمرک‌خانه یزدان و علامت نمره 3 در نقطه واقعه در 4/5 کیلومتری شمال شرقی گمرک‌خانه فوق‌الذکر و 100 متری مشرق شروع و مجرای آب که به طرف یزدان می‌رود و تقریباً 5 کیلومتری جنوب شرقی علامت نمره 61 قرار داده خواهد شد اولی در 2 کیلومتری شمال دره حوضک و در کناره دره حوضک و دومی تقریباً در 2 کیلومتری مغرب علامت فوق‌الذکر و در کنار جنوبی دره مذکور و سومی تقریباً در 2 کیلومتری غربی علامت نمره 64 و نمره 65 قرار داده شد، و بعد سرحد به جنوب غربی رفته و مجرای آب موسوم به شوراب در یک مساحت 5 کیلومتری با گذاشتن مزرعه‌ی نظرخان در افغانستان ادامه پیدا کرده و علامت سرحدی نمره 66 در کنار شمالی شوراب قرار داده شده است بعد سرحد مسیر جنوب شرقی را گرفته و به علامت نمره 67 که در تپه شوراب واقع است تقریباً در 2 کیلومتری جنوب چشمه شوراب قرار داده شده منتهی می‌شود و از اینجا در یک مساحت 5 کیلومتری در مسیر کوه کبوده به طرف جنوب رفته و مزرعه و قله کبوده را در خاک ایران می‌گذارد، علامت نمره 68 در کنار شمالی رود گلوگاه که از شمال کوه کبوده عبور می‌کند قرار داده خواهد شد، با واگذاری راهی که از کبوده و خوشابه (معصوم‌آباد) می‌رود همچنین چشمه و کوه مازنگی به ایران سرحد در مسیر جنوب غربی و دامنه‌های شمالی و غربی کوه کبوده قدری دورتر امتداد پیدا می‌کند بطوری که راهی را که از دامنه‌های مزبور به طرف شوراب خواهد رفت برای افغان می‌گذارد. برای تأمین این ترتیب علامت نمره 69 در یک محل مسطح در مغرب کوههای کبوده قرار داده خواهد شد بعد خط سرحدی در یک مساحت 12 کیلومتری به جنوب غربی رفته و به قله واقعه در شمال غربی کوه نمک منتهی می‌شود در اینجا علامت نمره 70 گذارده شده و از آنجا در مسیر جنوب غربی با تعقیب زوایا سیر کرده و به دهنه شوراب واقعه در یک مساحت تقریباً 15 کیلومتری منتهی می‌شود علامت نمره 71 روی قله واقعه شمال دهنه مزبور گذارده خواهد شد، چاههای شورابه در افغانستان مانده و چاه تک و معصوم‌آباد (خوشابه) در خاک ایران باقی خواهد ماند سرحد بازهم امتداد به طرف جنوب غربی از چشمه شوراب دامنه را قطع نموده و خط مقسم المیاه را تعقیب کرده به طرف کوه ریگو بالا رفته و در اینجا علامت نمره 72 گذارده خواهد شد.

سرحد در منطقه لم یزرع:

سرحد در مسیر جنوب بعد از کوه ریکو سیر کرده و ملکی در ایران و کاریزک شهاب را در افغانستان گذاشته و به نقطه غربی دو کوه سیاه که قسمت کوههای افغانستان را تشکیل می‌دهد منتهی می‌گردد، علامت نمره 73 منطقه در منطقه 500 متری در مغرب نقطه مزبور قرار داده شده است نقطه‌ای موسوم به کولورد، در ایران می‌ماند بعد سرحد تقریباً دشت ناامید را قطع کرده و در مسیر جنوب شرقی ادامه پیدا کرده و علامت نمره 74 تقریباً در یک مساحت 35 کیلومتری علامت سرحدی نمره 73 و تقریباً در 15 کیلومتری غربی چاه مزبور قرار داده شده است سرحد با تعقیب همان مسیر در یک مساحت تقریباً 25 کیلومتری چاه مزبور را در افغانستان گذاشته و از 500 متری مغرب چاه سنگر عبور کرده و علامت نمره 75 در این نقطه قرار داده شده است نقطه‌ای موسوم به سورتیغ در خاک ایران می‌ماند، با وجود اینکه افغانستان حاکمیت ایران را در این محل قبول دارد وضع جغرافیایی آن در دامنه کوهها و در راههای ایرانی چنین تحدی را ایجاب می‌کند، سرحد در یک مساحت 15 کیلومتری در همان مسیر ادامه پیدا کرده و به نقطه واقعه در کنار این دره رسیده و در آنجا علامت نمره 76 قرار داده خواهد شد علامت نمره 77 در یک نقطه تقریباً 12 کیلومتری جنوب شرقی علامت نمره 76 و در 4 کیلومتری قله سنگلاخ واقعه در انتهای شمالی کوههای هفتادگر و علامت نمره 78 تقریباً در 8 کیلومتری علامت فوق در راهی که از چاه دمدم به چاه سگک می‌رود و در 5 کیلومتری در چاه سگک برقرار خواهد شد، نظر به اینکه دعوی افغانها راجع به مالکیت چاه سگک بی‌اساس شمرده شده محل مزبور به ایران واگذار گردیده و چاه دمدم در خاک افغانستان باقی ماند بعد خط سرحدی تقریباً در یک مساحت 15 کیلومتری به طرف جنوب امتداد پیدا کرده در خط مستقیم تا علامت نمره 79 که روی یک قله واقعه مدخل دهنه غرغری قرار داده خواهد شد و در کنار جنوبی مجرای آبی که از این دهنه خارج می‌شود ادامه پیدا می‌کند دهنه غرغری در خاک ایران می‌ماند.

سرحد منطقه کوهستانی:

لزوم دخول در منطقه کوهستانی در جلگه خط سرحدی در منطقه لم یزرع در مسیر جنوبی امتداد پیدا می‌کند ناشی از این است که باید به سیاه کوه که انتهای خط ماکماهون را تشکیل می‌دهد رسید، نگاهداشتن خط ماکماهون بر طبق مقررات موافقت‌نامه لازم می‌باشد، با اینکه خط ما کماهون در جنوب و خط ماکلین در شمال بایستی اتصال پیدا بنماید برعکس در نتیجه اینکه اولی از دریاچه شروع گردیده و به طرف مغرب می‌رود در صورتی که مسیر جنوب شرقی را از هشتادان تعقیب می‌نماید از هم جدا و دور می‌شوند و در این باب لازم به اظهار عقیده راجع به یک وضعیتی که علل آن منوط به ایام قدیمی است نمی‌باشد، وضعیت جغرافیایی در این منطقه نشان داده که کوه آلتای واقعه در نزدیکی قله خرما که در جنوب دهنه غرغری یک نقطه خیلی آشکاری برای تحدید حدود می‌باشد و سیاه کوه نیز در جنوب کوه مزبور واقع شده است نظر به اینکه این نواحی غیرمسکون می‌باشد خطی که از آنجا به طرف جنوب کشیده می‌شود سرحد را تشکیل داده کوههای مرتفع که در مغرب این خط می‌ماند ممکن است به ایران تعلق داشته باشد و قله‌های نسبتاً مرتفع و کوههای مزبور که به طرف دریاچه هامون سرازیر می‌شود به تصرف افغانستان می‌آید با وجود اینکه افغانها تحدید خط سرحدی را بعد از سیاه کوه به طرف شمال غربی تعقیب خط قله تقاضا کرده بودند ولی مبادرت به آن تحدید ممکن نگردید چون دلیل موجهی برای این اقدام وجود نداشت و همانطوری که به عشایر افغانی در اطراف انتهای جنوبی خط ماکلین حق داده شد لازم است به همان ترتیب درباره عشایر بلوچ و کرد ایرانی که در اطراف انتهای غربی خط ماکماهون ساکن می‌باشند رفتار شود در صورتی که عشایر ایرانی صاحب جلگه‌هایی در اطراف سیاه کوه می‌باشند می‌توان گفت که عشایر افغانی در آنجا وجود ندارد بنابراین خط سرحدی باید بعد از مدخل دهنه غرغربی در مسیر سیاه کوه امتداد پیدا نماید، علامت نمره 80 در مرتفع‌ترین قله کوه آلتای قرار خواهد گرفت، بعد خط سرحدی به کوه مرتفع دیگر واقع در جنوب کوه اولی رفته و از آنجا تخته سنگهای سیاه رنگ را که یک خط انفکاک طبیعی مثل یک دیواری تشکیل می‌دهد تعقیب نموده و به قله‌ی فوآد رسیده و در اینجا علامت نمره 81 قرار داده خواهد شد از آنجا خط سرحدی تعقیب زاویه انجی قایا، به طرف مجرای آب آسپران سرازیر شده و علامت نمره 82 روی قله و سطحی که در 4 کیلومتری آن طرف واقع گردیده است قرار داده شده و علامت نمره 83 در قله سردار (سیخ سردار) که در 3 کیلومتری علامت فوق‌الذکر واقع است گذارده خواهد شد این سرحد کوه آسپران را به افغانیها واگذار خواهد نمود که از آنجا سنگ آسیا استخراج می‌نمایند و چشمه آب شور آسپران که عشایر لازم دارند نیز به افغانها تعلق خواهد گرفت و صحرای اسپران که در مقابل کوه سیخ پروز امتداد پیدا می‌کند به ایرانیها تعلق خواهد گرفت با اینکه وجود یک کلبه محقر و چند مزرعه را یک چشمه آسپران که گفته می‌شود متعلق به یک نفر ایرانی است مورد مذاکره واقع گردیده ایرانی مزبور پیدا نشد و از طرفی دیگر این موضوع کافی نبود که وضعیت جغرافیایی سرحدی تغییر داده شود، از تحقیقاتی که به عمل آمد معلوم شد که این محل به افغانها متعلق است قله‌ای که روی آن علامت نمره 83 باید قرار گیرد قله‌ای است که در مغرب راهی که از آسپران به طرف گل نی می‌رود واقع می‌باشد و راه مزبور متعلق به افغانهاست، خط سرحدی در مسیر جنوبی در یک مساحت تقریباً 7 کیلومتری ادامه پیدا کرده منتهی به قله تنها واقع شده موسوم به قله سردار می‌شود که روی آن علامت 84 نصب خواهد گردید، بعد سرحد با قطع پاره‌ای مجاری آب چند زاویه باز به طرف جنوب امتداد یافته و به طرف سیاه کوه رفته و گل نی و چاه‌مار را در افغانستان و شند بلوچ را در ایران خواهد گذاشت علامتهای نمره 85 و 86 و 87 به قرار ذیل قرار خواهند گرفت:
علامت اولی در قله واقعه در مغرب گل نی و دومی در نقطه مرتفعی که تقریباً در 8 کیلومتری جنوبی علامت اول واقع است و سومی روی کوهی که در جنوب علامت دوم واقع می‌باشد در اینجا سرحد به سیاه‌کوه اتصال پیدا می‌کند.

ب. مرز ایران و پاکستان

در اوایل قرن نوزدهم دولت انگلستان برای حفظ سرحدات هندوستان از ضعف سلاطین قاجار استفاده کرده با اعمال تحدید و تحبیب در بلوچستان سرانجام قسمتی از آن را ضمیمه متصرفات خود کرد و به موجب پروتکلهای 1288 هـ. ق (1871 م.) و 1312 هـ. ق مطابق 1895 میلادی نقاط مرزی بین بلوچستان ایران و بلوچستان آن روزی انگلستان (پاکستان حالیه) به شرح زیر تعیین گردید:
خط مرزی از ابتدای رودخانه ماشکید شروع شده خط سرحدی از ستون نمره یک الی ستون نمره 2 همان مجرای ماشکید است، ستون نمره یک در روی تپه نموداری گذاشته شده است که در طرف چپ یا شمال رودخانه ماشکید واقع است قریب 1/5 میل پایینتر از محل تلاقی رود کز بستن با رودخانه ماشکید و تقریباً در نزدیکترین نقطه‌ی جنوبی قلعه‌ی کوهک ستون نمره 2 در روی تپه برجسته در طرف راست یا طرف جنوب رودخانه ماشکید تقریباً 6 میل بالاتر از محل تلاقی رودخانه مزبور با رودخانه رخشان است، از ستون نمره 2 خط سرحدی به طرف شمال غربی می‌رود تا قله نموداری که واقع است در سلسله کوچکی که از تنگ کراواک الی سیاهان ممتد است در این قله ستون نمره 3 معین شده است از ستون نمره 3 خط سرحدی قلل این سلسله‌ی کوچک را متابعت می‌نماید تا محل تلاقی آن با سیاهان کوه و از آنجا به طرف غرب خط سرحدی بواسطه‌ی قلل سلسله سیاهان معین شده است تا بیاید به نقطه‌ای که در 4 میلی شرقی گردنه معروف به بونسار یا شرندر در شاهراهی که از اسفندک که به جالق می‌رود واقع شده است در این نقطه که ستون نمره 4 است دماغه به سمت شمال ممتد است خط سرحد آن را متابعت نموده تمام سیلابهایی را که به زراعتهای کالیکان می‌آید به طرف ایران می‌گذارد، در اینجا خط سرحدی بواسطه قله نموداری معین شده است که همان قله بواسطه یک دماغه‌ی طبیعی که بالای آن به برج شباهت دارد شناخته می‌شود در این قله که نمره 5 است خط سرحد می‌رود تا ستون نمره 6 که در شاهراهی که قدری به طرف جنوب شرقی از قریه کلادن به سمت رود ماشکید ممتد است نصب شده ستون 6 در 4 میلی قریه کلادن است از ستون نمره 6 خط سرحدی مستقیماً می‌رود تا ستون نمره 7 که در شاهراهی که از جالق به لاکشت می‌رود که در 12 میلی زیارت پیر عمر که در جالق است نصب شده از ستون نمره 7 خط سرحدی خط مستقیمی است که در سمت شمال تا ستون نمره 8 کشیده شده است ستون نمره 8 در جاده‌ای گذاشته شده است که متصل می‌کند نخیلات لاکشت را با نخیلات مک سوتک یا مک سوخته و به مسافت 3 میل از کنار جنوبی نخیلات مک سوخته بنا شده است بطوری که قسمت جنوبی نخیلات را که شامل لاکشت و کلارک می‌شود از قسمت شمالی که مک سوخته و کورانی داخل آن است جدا نماید لاکشت با نخیلاتش متعلق می‌شود به کلات و کورانی با نخیلات آن به ایران داده شد به شرط اینکه در آتیه حکام سرحدی دولت ایران مسئول ناامنی‌هایی که زارعین این نخیلات هستند بوده باشند، از ستون 8 خط سرحدی تقریباً به سمت شمال بقدر 14 میل کشیده شده به ستون نمره 9 می‌رسد که در طرف جنوب شرقی نخیلات کندی است و از اینجا در همان سمت یعنی تقریباً در جهت شمال بقدر 3/5 میل ممتد شده می‌رسد به کنار شمال شرقی نخیلات کندی که در آنجا ستون نمره 10 گذاشته شده است از ستون نمره 10 خط سرحدی بقدر قلیلی در سمت جنوب غربی بطوری که در کنار شمالی نخلستان کندی را رد کرده تلاقی ننماید یازده میل ممتد شده و به ستون نمره 11 می‌رسد ستون نمره 11 در کنار سمت راست رود تالاب که تقریباً یک میل در سمت شرقی کنار شمالی نخیلات کورانی است واقع شده است از ستون نمره 11 به سمت شمال رود تالاب خط سرحد است تا محل تلاقی بارود میرجاوه و از محل تلاقی خط سرحد خط مستقیم است تا بیاید در سلسله میرجاوه به نزدیکترین نقطه قللی که از طرف شمال حد تمام سیلابهایی است که به رود میرجاوه داخل می‌شود از آنجا خط سرحدی در سمت شمال قلل اصلی را متابعت می‌نماید تا بلندترین نقطه کاچه کوه، از بلندترین نقطه کاچه کوه خط سرحد مستقیماً کشیده می‌شود تا بلندترین نقطه‌ی ملک سیاه و همچنین به موجب قرارداد 1288 هـ. ق مطابق 1871 میلادی خط سرحدی از ماشکید تا خلیج گواتر چنین تعیین شده است، خط سرحدی از نقطه شمالی یعنی از نقطه‌ای که به دریا دورتر است شروع شده خاک کلات در طرف مغرب محدود است به بلوک وسیع دیزک که متعلق به ایران و مرکب از دهات متعدد است که دو پارچه از آنها که جالق و کالیکان باشد در خط سرحد واقع است پایین این دو محل اخیر بلوک کوچک کوهک است که با پنجکور (که شامل پارم و سایر متعلقات می‌شود) نسبت به خط سرحدی به طرف کلات است، پایین پنجکور نقاط متصرفی سرحدی کلات است الی کنار دریا بلیده (که شامل زمران و متعلقات دیگر می‌شود) و مندودشت است داخل سرحد ایران بلوکات و اراضی می‌باشد که متعلق به سرباز و باهر دستیاری است، حد دشت بواسطه‌ی خط طویلی معین شده است که از وسط تپه درابل که مابین رودهای باهو و دشت واقع است الی دریا به خلیج گواتر کشیده شده است.

مرزهای جنوبی

مرزهای جنوبی ایران از شرق به غرب عبارت است از کرانه‌های شمالی دریای عمان (یعنی شروع از خلیج گواتر) و سواحل شمالی این دریا و باب هرمز و خلیج فارس و سواحل شمالی خلیج فارس و قسمتی از شط‌العرب که از مصب آن تا نهرخین و نیز قسمتی از خط وسط المیاه نهرخین مرز ایران و عراق را تشکیل می‌دهد بنابراین یک قسمت از مرز شط است و بقیه دریا، طول این مرز دریایی تقریباً 1.830 کیلومتر است.

مرزهای غربی

کشور ایران تا پیش از جنگ جهانی اول (1914-1918 م.) در طرف غرب تنها با مملکت عثمانی همسایه بود و پس از پایان جنگ و تجزیه متصرفات عثمانی و تشکیل دولتهای جدید عراق و ترکیه، ایران با کشورهای نامبرده هم مرز گردید، در واقع مرزهای غربی ایران عبارت از همان مرزهای ایران و عثمانی است که در سال 1238 هـ. ق به موجب عهدنامه ارزروم بین دولتین ایران و عثمانی منعقد شد و بعد از این پیمان هم تغییر قابل ملاحظه‌ای نیافت، اختلاف عمده در باب ناحیه قطور بود تا سرانجام در سال 1332 هـ. ق چهار دولت روس، انگلیس، ایران و عثمانی برای تشخیص خط قطعی سرحدات غربی ایران نمایندگانی به این حدود فرستادند و آن هیأت یک روز پیش از آنکه بین عثمانی از طرفی و روس و انگلیس از طرف دیگر در جنگ جهانی اول نبردی درگیرد کار خود را پایان دادند، در نتیجه مرز بین ایران و عثمانی تعیین شد. پس از پایان جنگ و تجزیه متصرفات عثمانی همانطور که گفته شد دولتهای جدید عراق و ترکیه با کشور ایران هم‌مرز شدند، نظر به اینکه بین دولت ایران و دولت جدیدالتأسیس عراق در مورد استفاده از آب شط‌العرب اختلاف وجود داشت، در سال 1316 هـ. ش بین دولتین قراردادی منعقد گردید که به موجب آن مقرر شد که هر دو کشور ایران و عراق بطور تساوی حق کشتیرانی را در شط مذکور دارند و عواید حاصله از عبور و مرور کشتیها در شط هم به مصرف بهبود و نگاهداری امور شط برسد.

ج. خط مرزی ایران و عراق

خط مرزی از نهرخین می‌گذرد تا نقطه‌ای که معروف است به الحد محمره (خرمشهر) و فیلیه و خزعلیه، پس از آن خط مرز از نهرخین می‌گذرد تا نهر ابوالعرابیه قریب و عجیبی والحد بعد از آن از شمال به جنوب مستقیماً متوجه گشته پس از عبور از بیابانها داخل خورالعظیم می‌گردد و چون این خور عبارت از باتلاقی است که از رودخانه دویرج و کرخه تشکیل یافته و مستور از نیزار و عبور از آن محال است آن را مرز قرار داده‌اند و از این نقطه خط مرزی به طرف شمال خورالعظیم متوجه می‌شود، پس از این قسمت منحرف شده و مستقیماً از وسط خور گذشته به دهانه نهر ام جیر (ام القیر) می‌رسد تا منتهی گردد به شط العمیا (رود کور) شط مزبور و کوههای رشیدداغ و قبور الابدال داخل خاک ایران و به این ترتیب بسیتین که مرکز اعراب بنی‌طرف و هویزه است جزو خاک ایران می‌شود، از دویرج خط مرزی تغییر کرده از رشته کوههای فکه و جبل حمرین به رودخانه تیب منتهی می‌شود و از رود مزبور به بعد سلسله کوههای حمرین متعلق به ایران است تا منتهی می‌شود به میل پالک که عبارت از رودخانه‌ی خشکی است که در میان گرشیر می‌گذرد و این گرشیر تا مقابل ذرباطیه مرز و از آنجا خط مرزی منحرف شده تا داخل رودخانه کنجیان چم می‌شود و از کوههای معروف به کولیک بزرگ و کولیک کوچک عبور کرده به رودخانه ترساق منتهی می‌شود و از آنجا گذشته به قله‌ی کوه میمک تا به رودخانه تلخ آب می‌رسد و از رودخانه تلخ آب متوجه شمال گردیده تا قله کوه کلالان در امتداد قلل کوهها رفته تا رود کانی شیخ می‌رسد، سپس از کوه کله سوان می‌گذرد و از آن عبور کرده به رودخانه گینگر و به کوه دربند ممتد می‌گردد تا به رودخانه آب بخشان می‌رسد و آن نقطه مرزی معروف است به نمود، خط مرزی پس از گذشتن نمود به جبل لوت باغچه و جبل باغچه می‌رسد و از آن گذشته به قله زین الکوس می‌رسد و بعد به رودخانه‌ی الوند منتهی می‌شود و از آن نقطه رودخانه الوند کانی بر مرز می‌شود و سپس از آنجا خارج شده تا می‌رسد به کوه آقداغ بزرگ که در اینجا نقطه‌ی مرزی عبارت است از تپه مرد آزما، از آقداغ بزرگ و کوچک خط مرزی داخل رود فورتو شده به تنگ حمام می‌رسد از آنجا به سمت شمال در امتداد قلل کوه آهنگران به فاصله یک فرسخ و نیم سیر می‌کند تا به کوه پزنیان می‌رسد و از آن گذشته داخل رود سیروان می‌شود، خط مرزی پس از مدتی سیر در سیروان می‌رسد به کلاغه و آورین، سپس از رودخانه خارج شده داخل کوه کلاغه می‌شود و در امتداد قلل کوهها رفته تا دره‌ی طویله و باز در امتداد همان کوهها سیر کرده تا به گردنه‌ی نعل کمی می‌رسد و از آنجا به قله‌ی کوه رفته در امتداد جنوب دره‌ها نگرمله و بیاره می‌رسد و بعد از عبور از این دره در امتداد رشته قلل همان دره سیر کرده از قله‌ی سرام گذشته تا می‌رسد به کوههای اورماق تخت که عبور از آن بسیار سخت است، از قلل اورماق به سمت شمال می‌رود، سپس از آنجا به قله‌ای می‌رسد معروف به کانی سیف (چشمه سیب) و بعد به سمت شمال سیر کرده پس از گذشتن از گردنه چغان به سمت دره قزلچه می‌رود و از قله بالیکدر گذشته تا گردنه نوجوان به سمت مشرق امتداد می‌یابد، پس از آن تا شمال چم پراو به سمت مغرب منحرف می‌شود و از آنجا به سمت شمال برمی‌گردد تا می‌رسد به رودخانه‌ی گیوه رود مقداری از این رودخانه تا آنجا که داخل رود لادین می‌شود خط مرزی است، از لادین تا مرغاب خط مرزی از دنباله‌ی لادین تا رود پل طیت سیر می‌کند و سپس از گردنه‌ی زینوئی گذشته تا دشت وزنه می‌رود و سپس از کوه سرکوترل که معروف است به شاخ سوار قندیل بزرگ و قندیل کوچک و شبح شرو تا گردنه مرگ سیر گذشته و به قللی که در شمال دره‌ی حاج ابراهیم واقع است می‌رسد تا زینوئی شیخ که در مغرب آن آبادی معروف به دارالامان است از آنجا به قله‌ی شیمورش رسیده از قله‌ی بردسوان و دحجی دره گذشته و به گردنه خزینه و سرچشمه رودخانه قادر گذشته بر قله‌ی دالان می‌رسد و کلشین (که در کنار جاده اورمیه است) و آبادی اشنویه (که متعلق به ایران است) می‌گذرد و مسیر خط مرزی از کوه نمش و از آنجا به زینوئی و ولاخانی و کوههای ماهی هلانه و آوخ و کوه مورشهیدان و کوه غاراب امتداد می‌یابد.

د. مرزهای ایران و ترکیه

همانطور که گفته شد بعد از پایان جنگ جهانی اول به جای دولت عثمانی سابق دولت ترکیه به وجود آمد و کشور ایران در شمال غربی با آن همسایه شد و با تراضی دولتین مذکور برای تحدید حدود و نصب علائم مرزی در سالهای 1309 و 1310 کمیسیونهایی در سرحد تشکیل شد ولیکن به علت وجود اختلافات مرزی از تشکیل این کمیسیونها جز نصب چند علامت نتیجه چشمگیری عاید نشد، سرانجام برای رفع اختلافات سرحدی در بهمن ماه 1311 شمسی مطابق ژانویه 1932 میلادی بین دولتین ایران و ترکیه قراردادی به شرح زیر منعقد گردید:

شرح خط مرزی ایران و ترکیه:

ابتدای سرحد بین ایران و ترکیه از ملتقای رود ارس و رود قراسو از علامت سرحدی نمره یک واقعه در خاک ایران شروع گردیده و بعد خط منصف المیاه قراسو را سیر و تا دریاچه برولان رسیده و از آنجا خط مستقیم تا تپه‌ای که در یکصدمتری جنوب شرقی قراسو واقع است رفته و در مشرق و شمال تپه مزبور دور زده و تپه مزبور را در خاک ایران قرار می‌دهد و بعد خط سرحدی باز به طرف شمال غربی متمایل گردیده و به صخره‌های برولان که بلافاصله به چشمه‌های قراسو مشرف می‌باشد می‌رسد، از علامت نمره 2 خط سرحدی در استقامت علامت نمره 3 و آغری داغ کوچک با عبور از علامتهای نمره 4 و 5 و 6 و 7 و 8 تا علامت 9 که به خط مستقیم در 16 کیلومتری شمالی‌ترین دریاچه برولان و در 6 کیلومتری مرتفع‌ترین نقطه آغری داغ کوچک واقع است می‌رسد، خط سرحدی در جاده بلیجان و شیخ بابو متوازیاً تا 1.700 متری ممتد شده و از این نقطه به 100 متری جنوب شرقی طول یک تپه رسیده و تپه مزبور را در خاک ترکیه قرار داده و بعد به طرف جنوب غربی متمایل گردیده و از 150 متری شرقی قریه طوژیک گذشته و قریه مزبور را در خاک ترکیه قرار داده و در همان خط امتداد یافته و به فاصله 100 متر از مغرب محل موسوم به توپ که در سه هزار متری شرقی شیخ بابو واقع است گذشته و توپ را در خاک ایران قرار می‌دهد، از آنجا خط سرحدی به طرف تپه‌ای که در 3.500 متری جنوب شرقی شیخ بابو واقع است امتداد یافته و از قله تپه مزبور گذشته و به طرف جنوب غربی تا تپه‌ای که در 1.300 متری شرقی قریه حسن آقا واقع می‌باشد ممتد گردیده و از قله عبور می‌نماید بعد خط سرحدی به طرف مغرب تا تپه‌ای که در 800 متری جنوب قریه حسن آقا واقع است رفته و از قله تپه مزبور می‌گذرد، بعد از قله تپه‌‌ای که در 500 متری جنوب غربی واقع است گذشته و 1.500 متر به طرف جنوب در رؤس الجبال تا نقطه‌ای که در سه هزار متری جنوب شرقی سلب واقع می‌باشد سرازیر شده و از تنگه‌ای که بین دو ارتفاع مهم کریکی 800 متری و دیگری هزارمتری شمالی نقطه‌ای که به ارتفاع 1948 نشان داده شده واقع هستند می‌گذرد، بعد خط سرحدی از خط رؤس الجبال تا نقطه 1948 ممتد شده و از بالای آن گذشته و از آنجا در طرف جنوب خط مقسم المیاه کوههای ایوبیک را تا قله جنوبی کوههای مزبور که در 700 متری شمال غربی زانوی جاده‌ای که از یارم قیه‌ها به گیژه می‌رود واقع است سیر می‌نماید، زانوی مزبور در این جاده در 3.500 متری شمال شرقی یارم قیه‌ها و در 6.300 متری جنوب غربی گیژه قرار گرفته است از آنجا خط سرحدی به فاصله 200 متر در طرف مغرب متوازیاً با جاده یارم قیه‌ها به گیژه تا چهارراهی که در 200 متری شمال یارم قیه علیا واقع است امتداد یافته و چهار راه مزبور را در خاک ایران قرار می‌دهد و از آنجا به طرف مغرب تا نقطه واقعه در 600 متری غربی یا رقیه در جاده یا رقیه بلاغ باشی ممتد می‌گردد سرازیر شده و بعد به طرف جنوب پایین آمده تا به شمالترین نقطه کنار باتلاق می‌رسد و از آنجا به بعد خط سرحدی از وسط باتلاق امتداد یافته و تا به کنار جنوبی آن 500 متری شمال چخورش می‌رسد و در آنجا خط سرحدی به طرف مغرب پیچ خورده و به قله تپه 1668 اتصال می‌یابد و چخورش و شیطان آباد در خاک ایران و گیربران در خاک ترکیه قرار می‌گیرد، از این نقطه که بین قریه شیطان آباد متعلق به ایران و قریه گیربران متعلق به ترکیه واقع می‌باشد سرحد به قله تپه گیربران در مغرب بازرگان بالا رفته و در خط مقسم المیاه بین قراء ترکیه که موسوم است به گرجی بلاغ و نازیک و قریه قارغارقویمان و قراء ایرانی موسوم به بازرگان و گجوت باش کند و ماراکومو ممتد گردیده و بعد از تنگه واقعه مابین ماراکومو و طویله (متعلق به ترکیه) گذشته و خرابه‌های قارسولو و شیخ عسکر را در خاک ایران قرار داده و به صخره‌های قوجه داغ رسیده و از رؤس الجبال زند و داش و قانلی بابا و آق داش و قریه جوزر را در خاک ایران گذاشته و از رؤس الجبال آق داش و قلندر گذشته و مزارع و قراء ایرانی موسوم به نفطو و سلمان آباد و بیراحمد کندی را از مزارع قریه ترکیه موسوم به دوشورمه مجزا نموده و باز خط مقسم المیاه بین بایزید و اواجیق تعقیب و به گدوک خزینه اتصال می‌یابد از گدوک خزینه سرحد پس از قراردادن قزل قیه در خاک ترکیه و قریه سیلو معقول و همچنین دریای قوری گول در خاک ایران از کوه قره گوئی گذشته و از قله توپ آق داش و رودخانه اگری چای را در خاک ترکیه قرار داده‌اند و از گردنه آقاجاک و خان گدوک و کوههای ساری چمن و قله غربی دومانلو و گدوک قره بورقه گذشته و قراء شیخ سلورا در خاک ایران قرار داده و از کوه ناوور گذشته و قریه یک ماله را در خاک ایران قرار داده و از رشکان و تپه‌های داورا و آخورک و گوری بیگ‌زاده و گوری مخین و خدر بابا (خضر بابا) عبور می‌نماید، از خدر بابا خط سرحد مقسم المیاه را تعقیب و از دو هزار متری شرقی دریاچه داسناگول در استقامت جنوبی تا نقطه‌ای که نشانه‌ی 8.000 را دارد عبور نموده و باز یکهزار متر در همان استقامت در روی رؤس الجبال سیر می‌نماید، بعد مجدداً به طرف جنوب تا قله تپه واقعه در 500 متری برمی‌گردد و ارتفاع طولانی را که در 250 متر در جنوب شرقی واقع است در خاک ایران قرار می‌دهد و از آنجا خط سرحدی رؤس‌الجبال را سیر می‌کند تا برسد به قله ارتفاع در 500 متری جنوب شرقی و بعد به طرف جنوب غربی می‌رود تا ملتقای هراتیل سو (نهری که از هراتیل می‌آید) و قطور چای و بعد خط سرحدی به طرف جنوب تا قله واقع در 800 متری بالا رفته و از آنجا باز در خط جنوب در دره کانی‌رش سرازیر می‌شود و منصف المیاه آن را در مسافت 700 متر در طرف مغرب و 500 متر جنوب سیر می‌نماید و به برجستگی واقع در دنباله رؤس‌الجبال که مستقیماً در جنوب به طرف ملامحمد داغ ممتد می‌شود بالا رفته و ملامحمد داغ را دو قسمت کرده و از ارتفاع واقعه در 250 متری شرقی ملامحمد را در خاک ایران می‌گذارد و ارتفاع مزبور در 250 متری در مشرق قرار می‌دهد از ملامحمد داغ خط سرحدی رؤس‌الجبال را در مسافت 800 متر تا یک نقطه واقعه در جاده‌ای که در 200 متری شرقی قشله می‌باشد سیر کرده و قشله را در خاک ترکیه قرار می‌دهد و بعد سرحد مقسم المیاه را به طرف جنوب شرقی تا قله‌ای که در 1.750 متری آنجا و در 200 متری جنوب زانوی جاده واقع است سیر می‌نماید و از این نقطه خط سرحدی از رؤس الجبال تا یک نقطه واقعه در جاده‌ای که به فاصله 2.200 متر از آنجا از دره می‌گذرد به طرف جنوب پایین آمده و از نقطه مزبوره در طرف جنوب به مسافت 300 متر بالارفته و در طرف جنوب غربی به رؤس الجبال تا تپه‌ای که به فاصله 500 متر از آنجا واقع است اتصال می‌یابد و بعد از خط رؤس الجبال تا دره‌ای که جاده‌ی ترس‌آباد و آشاقه چلیک از 900 متری آنجا عبور می‌کند پایین آمده و منصف المیاه دره‌ی مزبور به طرف مغرب در یک مساحت 500 متری سیر نموده و بعد از رؤس الجبال تا نقطه‌ای که نشان 8.200 دارد واقعه در 1.700 متری آن بالا رفته و بعد در رؤس الجبال به طرف جنوب شرقی تا قوچ داغ سیر نموده و از قوچ داغ خط سرحدی رؤس الجبال را با عبور از تنگه‌ی کاچ گول تا کوه سوراوا تعقیب می‌نماید، از کوههای سوراوا خط سرحد دائماً مقسم المیاه را سیر کرده و به گردنه‌ی برش خواران رسیده و برش خواران را در خاک ایران قرار داده و از کوه هراویل و گردنه خانه سوروبلکو و ساری چی چک (با گذاشتن قریه کالیک در خاک ایران) و کپرو سوریان و کوه برهبین و تنگه سلطانی و کوه برزیوان و پری خان و کیفاروق میدان قطوع داغ ممتد می‌شود، خط سرحدی از قطوع داغ که نشان 2869 دارد سیر کرده و از خط رؤس الجبال به طرف جنوب شرقی تا نقطه‌ای که در کنار رودخانه برادوست در 1.600 متری شرقی بارژگه است ممتد می‌شود و رؤس الجبال را که دنباله ارتفاع 1890 به طرف جنوب می‌باشد در خاک ایران قرار می‌دهد (بنابراین خط سرحدی از دره عبور می‌کند) از آنجا به طرف جنوب شرقی رفته و از تپه علائم سرحدی 148 و 147 گذشته و بعد به طرف مشرق و جنوب شرقی تا رودخانه اکمالیک واقع در 450 متری تپه منحرف گردیده و دره اکمالیک را تا ارتفاع واقع در 450 متری تپه منحرف گردیده و دره اکمالیک را تا ارتفاع 800 متری جنوب که دارای نشان 2300 است بالا رفته و از آنجا خط رؤس الجبال را تا نقطه‌ای که نشان 2530 دارد تعقیب می‌نماید و بعد خط سرحدی رؤس الجبال را در امتداد جنوب غربی تا 2.500 متر طی می‌کند تا نقطه واقعه در 1.500 متری غربی آلوسان و این نقطه در خاک ایران قرار می‌گیرد و از آنجا خط الرأس جبال را در استقامت جنوب تا زانوی رؤس الجبال مذکور که تقریباً 2.500 متر از آن فاصله دارد تعقیب نموده و بعد به طرف مشرق می‌پیچد و همواره رؤس الجبال را متابعت کرده در آلاغ می‌رود و بعد خط سرحدی از رؤس الجبال به طرف جنوب شرقی می‌رود تا قله‌ای واقع در 2.400 متری شمال ملتقای نهری که از پاکی و بردرش چای می‌آید و از آنجا به طرف جنوب تا ملتقای مزبور پایین آمده و از منصف المیاه بردرش چای تا ملتقای آن با نهری که از یکهزار متری غربی کاراشین چای جاری می‌شود سیر می‌نماید، خط سرحدی منصف المیاه آب مزبور را به طرف جنوب 1.600 متری سیر نموده و بعد به رؤس الجبال بال می‌رود که به طرف جنوب شرقی تا قله کاراشین داغ ممتد می‌شود نقاطالی و پاکی در خاک ترکیه و ماربیشو در خاک ایران قرار می‌گیرد از کاراشین داغ سرحد از کوناکوتو زینوئی تا بوتان و ماهی هلانه و گردنه کلشین عبور کرده و به قله کوه دالامپر (دالاتپر) بالا رفته و از آنجا به علامت سرحدی نمره 99 سرحد ترکیه و عراق متصل می‌شود (31).

پی‌نوشت‌ها:

1. Parsa
2. Cappadocia
3. Ionia
4. Caria
5. Kushaya
6. Mudraya
7. Arabaya
8. Babilonia
9. Sakhomaraga
10. Hindush
11. Makran
12. Arachosia
13. Drangyana
14. Zaranka
15. Choresmai
16. Sogdiana
17. Bactria
18. Parthava
19. Pontus
20. Zadrakarta
21. Astavene
22. Apavarcticene
23. Arachosia
24. Rhaga
25. Choarene
26. Comisen
27. Duraeurupus
28. Hatra
29. Traxiana
30. Mardians
31. نقل و اقتبال از کتاب مرزهای ایران، تألیف مهندس محمدعلی فجر.

منبع مقاله :
بیات، عزیزالله؛ (1393)، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم